درباره وبلاگ

نماز، واقعيتي است که خداوند مهربان از باب عشق و محبت از انسان خواسته است، نماز نوراني ترين حکم در شبستان حيات بندگان شايسته الهي است. ...اینجا قدمی هرچند کوچک در راستای زنده نگاه داشتن این امر بزرگ الهی یعنی نماز است . چه بسیار شهیدانی که ما را به انجام این فریضه الهی وصیت کرده اند و چه بزرگ انسان هایی که از زمان پیامبر اسلام (ص) تا کنون همچون ابا عبد الله الحسین و یارانشان که برای زنده نگاه داشتن این دین مبین و تحقق این امر الهی یعنی نماز ، جان هایشان را فدا کرده اند . پس بیایید پاسدار زحمات این بزرگمردان باشیم .
منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیت شهدا درباره نماز
وصیت شهدا
احادیث موضوعی
حدیث موضوعی
آرشیو مطالب
ابر برچسب ها
لوگوی دوستان
امکانات دیگر

نماز چیست ؟

روزى حضرت امیرالمؤ منین (ع ) در مسجد کوفه جوانى را مشغول نماز خواندن دید. جوان با حضور قلب و توجه تام نسبت به آداب نماز، نماز مى خواند. حضرت به او فرمود: ((اى جوان ، تاءویل نماز چیست ؟))

جوان عرض کرد: ((آیا نماز را جز عبودیت ، تاءویلى است ؟! که بدون آن ، ناقص و ناپسند است . تاءویل حقیقت نماز، عبارت است از: قربت ، خلوص ، حضور قلب و توجّه ، معرفت خدا و محبّت اهل بیت علیهم السّلام ، که بدون آن هیچ عملى صحیح نخواهد بود، اگر چه در همه دهر صائم و روزه دار باشد و در بین صفا و مروه به عبادت قیام کند.)) (8)

آرى ، روح نماز همانا قربت و خلوص ، توجّه و حضور قلب ، و معرفت و محبّت اهل بیت علیهم صلوة المصلّین است .




برچسب ها : داستانهای نماز

امام سجّاد (ع ) و نماز اعرابى

عربى وارد مسجد پیامبر صلّى اللّه علیه وآله و سلّم شد، با عجله تمام دو رکعت نماز گذاشت ، در هیچ رکنى شرایط و آداب مربوطه نکرد و در قرائت و حفظ مخارج و الفاظ و حروف و کلمات هیچ گونه دقّتى به عمل نیاورد. به عبارت دیگر، نماز را با طماءنینه و سکون ، و وقار و خضوع و خشوع به جا نیاورد. آنگاه براى دریافت مزد نمازى که خوانده بود دستهایش را به آسمان برداشت و گفت : ((خدایا، اعلى علّیین ، بهشت را روزى من کن و قصرى زرّین و چهار حوریه به من عطا فرما.))

از قضا امام سجّاد (ع ) در آنجا حضور داشت و نماز خواندن شتابزده و در خواست اعرابى را از خداوند شنید، پس خطاب به او فرمود: ((اى برادر عرب ، کابین و ازدواج بزرگى طلب مى کنى )).

یعنى نمازى که تو با این وصف گزارده اى ، شایستگى درخواست بهترین نعمتها و عالى ترین مکانها را از درگاه بارى تعالى ندارد.(10)




برچسب ها : داستانهای نماز

بوستان ابوطلحه ، صدقه اى به خاطر حواس پرتى

مى گویند ابى طلحه در بوستان خود نماز مى گزارد، در اثناى نماز نظرش ‍ به مرغى افتاد که در لابلاى شاخه هاى درختى گیر کرده بود و راه نجاتى مى جست . وى به آن مرغ چنان سرگرم شده بود که ندانست چند رکعت نماز به جاى آورده است . پس ، خدمت رسول اکرم (ص ) آمد و حال خود را بیان داشت و عرض کرد: ((بوستانم را صدقه قرار دادم ، در هر راهى که صلاح مى دانید مصرف کنید.)) (2)

ببینید چگونه مجاهده با نفس و مخالفت با شیطان موجب مى شود بوستانى که مرغ درخت آن صاحبش را در نماز مشغول داشته است ، ترک گفته شود.




برچسب ها : داستانهای نماز

امام خمینى و اهمّیت نماز

از قول فرزند امام نقل شده است :

((روز اولى که شاه رفت ، ما در نوفل لوشاتو بودیم .

نزدیک به سیصد الى چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختى گذاشتند و امام روى آن ایستادند.تمام دوربینها کار مى کرد. قرار بود هر چند نفر خبرنگار یک سؤ ال بکنند. دو سه سؤ ال از امام شد که صداى اذان ظهر شنیده شد. بلافاصله امام محل را ترک کردند و فرمودند: وقت فضیلت نماز ظهر مى گذرد. تمام حاضرین از این که امام صحنه را ترک کردند، متعجّب شدند. کسى از امام خواهش کرد چند دقیقه اى صبر کنید تا حداقل چهار پنج سؤ ال دیگر بشود. امام با عصبانیّت فرمودند: به هیچ وجه نمى شود. و رفتند.))




برچسب ها : داستانهای نماز

ملا محمد تقى برغانى قزوینى ، شهید محراب

مرحوم ملا محمّد تقى برغانى از روحانیانى بود که در محراب عبادت به هنگام سحر در حالى که مشغول خواندن مناجات ((خمس عشرة )) در سجده بود به دست فرقه بابیه به شهادت رسید. در احوال او مى نویسند:

((عبادت آن جناب (قدس سره ) چنان بود که همیشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود مى رفت و به مناجات ادعیه و تضرع و زارى و تهجد اشتغال داشت و مناجات خمس عشرة را از حفظ مى خواند بر این روش و شیوه پسندیده استمرار داشت تا اینکه در یکى از آن شب ها شربت شهادت نوشید. مکرّر در فصل زمستان دیده مى شد که در پشت بام مسجد خود در حالى که برف به شدّت مى بارید، در نیمه شب پوستین بر دوش و عمّامه بر سر داشت و مشغول تضرع و مناجات بود و در حالت ایستاده ، دستها را به سوى آسمان بلند مى کرد تا برف سراسر قامت مبارکش را از سر تا نوک پا سفیدپوش مى کرد.




برچسب ها : داستانهای نماز

امام رضا (ع ) و نماز اول وقت به جماعت

ابراهیم بن موسى از القزّاز مى گوید: امام رضا علیه السّلام به عنوان استقبال از بعضى از طالبان خارج شد (در حالى که من با عده اى از یاران با آن حضرت همراه بودیم ). وقت نماز فرا رسید. قصرى در آن حوالى بود. امام (ع ) با یاران به سوى آن رفتند و در کنار سنگ بزرگى ایستادند و سپس امام به من فرمودند: ((اذان بگو.))

عرض کردم : ((منتظر رسیدن و ملحق شدن بعضى از یاران هستیم که بیایند.))

حضرت فرمود: ((خدا تو را بیامرزد، نماز را از اول وقت بدون عذر به تاءخیر نیانداز. بر تو باد خواندن نماز در اول وقت .))

راوى گفت : پس اذان گفتم و نماز خواندیم .(5)

خواننده محترم ، نمازى که امام رضا (ع ) به پا داشت ، نماز جماعت بود که هر چه جمعیت بیشتر باشد ثواب نماز جماعت بیشتر است ، ولى توجه نمودید که امام (ع ) اجازه نفرمود نماز اول وقت ، به خاطر رسیدن و ملحق شدن بقیه یاران به تاءخیر بیفتد، بلکه تاءکید کرد که نماز اول وقت خوانده شود و تاءخیر را صلاح ندانست . اینکه امام رضا (ع ) فرمود: ((اى موسى ، بر تو باد که همیشه نماز را در اول وقت بپا دارى )) خطاب به فرد فرد ماست و اختصاص به آن شخص ندارد.




برچسب ها : داستانهای نماز

1-  اهتمام على علیه السّلام به نمازاول وقت

هنگامى که على علیه السّلام در جنگ صفّین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف کارزار، مراقب حرکت و وضعیّت خورشید بود (تا ببیند چه وقت به وسط آاسمان مى رسد تا نماز ظهر را بخواند).

ابن عبّاس عرض کرد: ((یا امیرالمؤ منین ، این چه کارى است که مى کنید ؟))

حضرت فرمود: ((منتظر زوال هستم تا نماز بخوانیم .))

ابن عبّاس گفت : ((آیا حالا وقت نماز است با وجود اینکه سرگرم پیکار هستیم ؟))

على (ع ) فرمود: ((جنگ ما با ایشان بر سر چیست ؟ تنها به خاطر نماز است که با آنها نبرد مى کنیم .))(1)



ادامه مطلب


برچسب ها : داستانهای نماز

ترک نماز و یا سبک شمردن آن، آثار و نتایج شوم فراوانى دارد؛ حضرت رسول اکرم در این باره می فرماید:
"هر کس نماز را سبک بشمارد، دچار پانزده بلا مى‏شود:
شش بلا در دنیا، سه بلا در هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا و عقوبت هنگامى که از قبر بیرون می آید:
الف. آنچه در دنیا به آن دچار مى‏شود:
1. خداوند برکت را از عمر او برمى دارد.
2. خداوند برکت را از روزى‏اش بر مى‏دارد.
3. چهره خوبان از او گرفته مى‏شود.
4. کار نیک وى دیگر پاداش نخواهد داشت.
5. دعایش به اجابت نمى‏رسد.
6. از دعاى خوبان بهره‏اى نخواهد برد.
ب. آنچه در هنگام مرگ به آن دچار مى‏شود:
1. با ذلت و خوارى مى‏میرد.
2. گرسنه از دنیا مى‏رود.
3. تشنه مى‏میرد.
ج. آنچه در قبر گریبانش را مى‏گیرد:
1. خداوند ملکى را در قبر وى مى‏گمارد، تا او را شکنجه کند.
2. قبر بر وى تنگ خواهد گرفت.
3. درون قبر وى، تاریک خواهد بود.
د. آنچه در قیامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مى‏شود:
1. خداوند فرشته‏اى بر او مى‏گمارد، تا وى را با صورت بر زمین بکشد؛ در حالى که مردم نظاره مى‏کنند.
2. با وى محاسبه سختى خواهد داشت.
3. هرگز خداوند به وى نظر رحمت نمى‏افکند و تطهیرش نمى‏کند و عذاب دردناک و سختى در انتظار او است". ."(مستدرک الوسائل، ج 1، ص 171 - 172)


ادامه مطلب


برچسب ها : داستانهای نماز


حرارت خورشید همه جا را پر کرده ، لهیب سوزانی از زمین کربلا بلند می شود، در صف در مقابل یک دیگر صف آرایی کرده اند حق و باطل ، کفر و ایمان ، ظالم و مظلوم.از یک طرف صدای عربدة دیو صفتان گمراه و ددمنشان بگوش می رسد کح حُبّ جاه و مقام و عشق مال و منال چشم و گوش جان آنها را کوروکر نموده و در مقابل امام زمانشان قرار گرفته اند.


از طرف دیگر صدای مردانی بگوش میرسد که عشق به شهادت و دوستی خدا و دین خدا و علاقه بمولایشان حسین(ع) آنچنان شور و هیجانی در انها بوجود آورده که حاضرند هزار بار کشته شوند و زنده شوند و به امام زمانشان صدمه ای وارد نشود.

در این گیر و دار که خاندان نبوت در محاصره هزاران گرگ خونخوار قرار گرفته صدای العطش اطفال معصوم و فرزندان پیامبر بلند است، و هر لحظه جنازه شهیدی را می آوردند در این هنگام ، ابوثمامه صیداوی که نامش عمروبن عبدالله است چون دید وقت زوال ظهر است.

به مولایش حسین (ع) عرض کرد :

جانم به قربانت اینها آماده جنگند و من تا کشته نشوم نمی گذارم شما کشته شوید و دوست دارم که این نماز ظهر را پشت سر شما بخوانم آنگاه خدای خویش را ملاقات کنم!

حضرت رو به آسمان کرده برایش دعا کرد و فرمود:جَعَلَکَ اللهُ مِنَالمُصَلّین. نَعم هذا اَوّلُ وَقْتِها

خداوند ترا از نمازگزاران قرار دهد آری اکنون اول وقت نماز است سپس فرمود از اینها بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا مانماز بگذاریم.

حصین ابن نمیر فریاد زد که نماز شما مقبول درگاه خدا نیست!

حبیب ابن مظاهر فرمود: ای غدّار نماز پسر رسول خدا(ص) قبول نمی شود نماز تو قبول می شود؟!

آنگاه بر او حمله کرد و با ضربتی او را از مرکب به زمین انداخت ولی اطرافیانش به یاریش شتافتند و او را از چنگ حبیب نجاتش دادند امام حسین(ع) با عده ای از اصحاب آماده نماز شدند، زهیربن قین و سعیدبن عبدلله جلوی امام حسین (ع) ایستادند و خود را هدف تیرو نیزه دشمنان قرار دادند.


تا نماز خود به پا دارد امام                               پیش مردانش بصف اندر شدند


در مسیر بارش طوفان تیر                             پیش پایش لاله گون پر پر شدند

روایت شده که سعیدبن عبدلله حنفی در پیش روی آحضرت ایستاد و خود را هدف تیر نموده بود و هرکجا آن حضرت به راستو چپ حرکت می کرد در پیش روی آن حضرت بود تا روی زمین افتاد و در این حال می گفت:  خدایا لعن کن این جماعت را لعن عاد و ثمود .


ای پروردگار من سلام مرا به پیغمبر خود برسان و ابلاغ کن او ار آنچه به من رسید.

از جراحت زخم زیرا قصد من نصرت و یاری فرزندان پیغمبر توست این بگفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

" برگرفته از کتاب بحارجلد 45 ص 21 "




برچسب ها : داستانهای نماز

چه نیکوست که هر روز از دوران عمر و زندگانی خود را با توسل و توجه به وجود یگانة دهر و حجت حق، امام زمان(ع) مبارک نماییم، هرچند با دو رکعت نماز باشد.

این نماز مانند نماز صبح دو رکعت است که فقط بعد از ذکر رکوع و سجده در هر رکعت باید سه بار گفت: «صلّی الله علی محمّدٍ و آله الطاهرین» و پس از اتمام نماز:

اللّهمّ أنتَ السَّلام و مِنکَ السَّلام، یا ذَا الجلالِ و الإکرامِ صلِّ عَلَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ الطّیبین الطّاهرین الأخیار، و أبلغهم منّی أفضلَ التّحیّةَ و السلامَ.

أللّهمَّ إنّ هاتَینِ الرَّکعَتَیْنِ هَدیَّةٌ مِنّی إلَی عَبْدِکَ وابْنِ عَبْدِکَ و وَلیِّکَ وابْنِ وَلیِّکَ سِبْطِ نَبیِّکَ فی أرضِکَ و حجَّتِکَ عَلَی خَلْقِکَ، یا وَلیَّ المُؤمِنینَ، یا وَلیَّ المؤمنینَ، یا ولیّ المؤمنینَ.

بار خداوندا؛ تو سلامی (مایة سلامت و آرامش و ایمنی هستی) و سلام از جانب توست؛ ای صاحب بزرگی و احترام؛ درود فرست بر محمّد و آل محمّد که پاکان و پاکیزگان و نیکوکارانند، و بهترین سلام و تحیت را از طرف من به ایشان برسان.

خدایا؛ همانا این دو رکعت هدیه ای است از من برای بنده ات و فرزند بنده ات و ولیّ تو و فرزند ولیّ تو، نوة پیامبر و فرستاده ات در روی زمین تو و حجتت بر مخلوقات تو؛ ای سرپرست مؤمنان، ای سرپرست مؤمنان، ای سرپرست مؤمنان.

سید بن طاووس، جمال الاسبوع، ص 29.




برچسب ها : داستانهای نماز

الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

برای این که سالم به مقصد برسید، صلوات بعدی را بلندتر بفرستید!

صدای صلوات بعدی، بلندتر می شود و اتوبوس با سرعتی هرچه تمام تر، در گرگ و میش هوای دل انگیز صبح گاهی، بر بدن سخت و زبر جاده می خزد و پیش می رود. پس از لحظاتی، فضای اتوبوس، دوباره به حالت اول برمی گردد. بعضی ها که با صدای صلوات چرتشان پاره شده، حالا بار دیگر، پلک های نیمه بازشان را روی هم می گذارند و زود خوابشان می برد. نگاهم را که زیر نور قرمز رنگ چراغ های سقف اتوبوس روی مسافران می چرخد، برمی گیرم و روی پیرمرد کنار دستی ام رها می کنم. کلاهش را تا روی چشمانش پایین کشیده. او هم بعد از گرفتن چند صلوات از مسافران، آرام گرفته و زیر لب دعا می خواند. نمی دانم، شاید، دعای عهد است که آخر هم حفظ نشدم... . و من، اما، طبق عادت دوران تحصیل، که باید مسافت زیادی را هر روز از پانسیون اجاره ای تا کالج مرکز شهر لندن، و فقط هم با اتوبوس طی می کردم، نمی توانستم بخوابم. از لحاظ روان شناسی، خاطرات آن روزها تداعی می شد و باید استرس و هیجان زیادی را تحمل می کردم. یقة بارانی ام را بالا می دهم و سرم را به شیشة اتوبوس تکیه می دهم، از پشت شیشه های دودی رنگ و بزرگش، باز هم می توان خورشید سرخ رنگ را دید که اولین پرتوهای طلایی رنگش را سخاوتمندانه روی سر و صورت دشت پاشیده. چقدر دلم برای این صحنه های زیبا تنگ شده بود. در فرانسه، هیچ گاه این صحنه ها را ندیدم. نمی دانم شاید به خاطر آسمان همیشه ابری آن جا بود، شاید هم آسمان خراش های بی روح.

بفرما دکتر جون!

سرم را می چرخانم. شاگرد راننده، کیکی را به طرفم دراز کرده.

ـ بفرمایید، اوستا گفت، حالا که شما بیدارید، ناشتایی تان را بخورید، بلکه ضعف نکنید.

ـ متشکرم، اما الآن میل ندارم.


ادامه مطلب


برچسب ها : داستانهای نماز


X