تفسیر سوره حمد 
اعوذبالله من الشیطان الرجیم ، بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، الرحمن الرحیم ، مالک یوم الدین ، ایاک نعبد و ایاک نستعین ، اهدنا الصراط المستقیم ، صراط الذین ، انعمت علیهم ، غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین
اعوذبالله پناه مى برم و التجاء مى کنم به معبود به حق و خداوند مطلق . من الشیطان الرجیم از شر وسوسه دیو فریبنده سرکش ، یا دور مانده از رحمت رحمان ، یا رانده از ریاض رضوان .
و گفتن این کلمات به جهت آن است که از شر وساوس وى محفوظ ماند و استعاذه فى الحقیقة پاک گرداندن زبان و رفتن خلوتسراى دل است از غبار اغیار، و صفا دادن آن از براى آن یگانه محبوب نهان و آشکار، و مثل کسى که استعاذه مى کند و خاطرش متعلق است به غیر حق و در دلش ‍ فکرهاى نفسانى و وسوسه هاى شیطانى است مثل کسى است که بر در حصار استوارى ایستاده و ددى درنده درصدد است که او را بگیرد و بدرد و او پى در پى به زبان گوید که : پناه مى بردم از شر این دد به این قلعه محکم و همى بر جاى خود ایستد و درون آن نرود تا در را بربندد و از گزند او ایمن گردد:

تا زهر بد، زبانت کوته نیست

یک اعوذت ، اعوذبالله نیست

بلکه آن نزد صاحب عرفان

نیست الا اعوذ بالشیطان

گاه گوئى اعوذ و گه لا حول

لیک فعلت همه مکذب قول

بر زبانت اعوذ میرانى

یار شیطانى و نمى دانى

طرفه حالى که دزد بیگانه

شده ، همراه صاحب خانه

مى زند، همچو او صلا و صفیر

دربدر، کوبکو، که دزد بگیر

بسم الله بنام خداى سزاى پرستش . الرحمن الرحیم نیک بخشنده بر بندگان ، به هستى و حیات . الرحیم نکو بخشاینده برایشان به بقاء و حفظ از آفات الحمد هر ثنا و ستایش که از ازل تا ابد موجود و معلوم بود و هست وخواهد بود، سراسر لله خداى راست که مسمى و موصوف است به همه اسماء و صفات کمالیه از جلالیه و جمالیه :

آن به تسبیح و جلال و حمد سبوحى سزا

وان به تقدیس و کمال قدوسى جدیر

آن سزاى آفرین ، کز حمد او زنده ست جان

وان بدیع آفرین ، کز شکر وى روشن ضمیر

 


رب العالمین آفریننده و پرورنده و دارنده و کارساز عالمیان ، از ملائکه و جن و انس و وحوش و طیور و بهائم و سباع و انواع حیوانات و غیر آن ... الرحمن بخشنده وجود، بار دیگر در آخرت پس از فناى جهانیان الرحیم بخشنده دیگر بار به راءفت و رحمت بر مؤمنان و جاى دادن ایشان در بهشت جاودان به امن و امان . مالک یوم الدین خداوند روز پاداش یا مالک و متصرف محض در روز رستاخیز، یا حافظ اعمال بندگان به روز بازپسین تا در دادن و ستدن ، کم و کاستى نشود و کارى بر غلط نرود، یا داور روز جزا که میان بندگان به حق حکم کند.
و بر قرائت ملک پادشاه روز جزا که سلطنت در آن روز، جز او را نباشد لمن الملک الیوم ، لله الواحد القهار
ایاک نعبد تو را مى پرستیم و بس ، که غیر تو، در خور عبادت نیست بیان حقیقت عبادت در شهادت به توحید گذشت و در این موضع چون بر عبودیت خود، مرخداى را تصریح کند و این امر را منحصر به او جل شاءنه نماید و طرف خطاب وى خداى علام الغیوب است ، پس دروغ در آن افحش و اشنع است .
لاجرم باید همه دم ، ترک هوس کرد و کرکس مردار خوار هواى نفس را در قفس آورد:

چون شمع به سوز، زنده مى باید بود

دل سوخته ، سر فکنده مى باید بود

تا کامروا شوى ز انجامى خوش

ناکامى کش که بنده مى باید بود

و بندگى از بهر او باید کرد، نه از براى خود:

تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مکن

که خواجه خود روش بنده پروى داند

و گفته اند: که نکته اینکه نعبد به صیغه جمع آمده است ، نه مفرد؛ آن است که در احکام شرعیه مقرر است که تبعض صفقة نشاید، به این معنى که : هر که متاعى چند در یک عقد بخرد و بعضى از آن عیبناک برآید، خریدار را باید که یا همه را قبول کند، یا همه را رد نماید و اگر مشترى به معامله رضایت دهد، او را نرسد که بعضى را نگاه دارد و بعضى را کنار گذارد پس چون بنده اى عبادت خود را با عبادت دیگران در آمیزد، حق تعالى کریم تر از آن است که عبادت کسى را، به علت با عیب دیگران رد کند، از طرفى دیگر البته خداوند، عبادات با عیب را هم به طفیل عبادت بى عیب ، قبول کند.

به طفیل همه قبولم کن

اى خداى من و خداى همه

و ایاک نستعین و تنها از تو یارى مى خواهیم و در پرستش تو و انجاح حوائج و دفع آفات و رفع مشکلات و باید که در این قول نیز صادق باشد یعنى : از دیگرى درهیچ امرى یارى نخواهد، مگر آنکه آنکس را در آن امر واسطه و سبب و مسخر مشیت رب داند و داند که اگر حق تعالى نخواهد، در دل آنکش نیفکند که یارى او کند، پس فى الحقیقة ، حق تعالى یارى او مى کند و دست دیگران آلتى دست در ید قدرت حق تعالى و تقدس .

درگه خلق ، به همه زرق و فسون است و هوس

چشم امید به دادار جهان باید و بس

بر در مخلوق بودن ، عمر ضایع کردن است

خاک آن در شوکه آب بندگان ، زان روشن است

گویند: یکى از مشایخ ، چون در نماز به ایاک نعبد و ایاک نستعین رسید، از هوش رفت و بیفتاد، چون سبب پرسیدند. گفت : ترسیدم که مرا گویند، چون او را بندگى کند و بس و از او یارى خواهى ، و بس پس چرا حاجت خود به دیگران گوئى و از این و آن یارى جوئى ؟

یارى از وى جو، مجو از زید و عمرو

سرخوش از وى باش نه از بنگ و خمر

اهدنا ما را راه نماى . الصراط المستقیم به راهى راست دراقوال و افعال و اخلاق که آن راه متوسط است میانه افراط و تفریط و غلو و تقصیر یا ثابت دار ما را به طریق قویم که دین اسلام است و سنت سید انام صلى الله علیه وعلى اله الکرام و طریقه حقه ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین .
و در اخبار اهل بیت - علیهم السلام - است که مراد از صراط مستقیم حضرت على بن ابیطالب سلام الله علیه است و به روایت دیگر: امام مفترض الطاعة است پس معنى آنکه : به ما بشناسان امام به حق را، تا متابعت و پیروى وى کنیم و به راهى که او رفته برویم و امور خود را تسلیم اوامر او نمائیم و دستور او پذیریم و محبت او در دل گیریم تا در آخرت با او محشور شویم و در آن سراى ، به سعادت عظمى رسیم ، یا ثابت دار ما را بر معرفت و محبت و متابعت امام - علیه السلام -.
و در حدیث نبوى -صلى الله علیه وآله - وارد است که : هر که مرد و نشناخت امام زمان خود را، مرد، مردن زمان جاهلیت یعنى : بى ایمان بزرگى گفته : بنماى ما را راه راست ، به این معنى است که : ما را به به محبت ذاتى خود مشرف دار، تا از توجه و اتکاء به غیر تو، آزاد گشته و به تمامى در گیر و گرو تو باشیم ، جز تو ندانیم ، و جز تو نخوانیم و جز تو را نگزینیم ، تا در همه حال جز تو را نبینیم .

مطلوب هرکس از تو مرادى و مطلبى

مقصود ما از دنیا و عقبى لقاى تست

صراط الذین انعمت علیهم بنماى ما را، راه آنان که به فضل خود برایشان انعام کردى ، به نعمت نبوت و رسالت و ولایت و صدیقیت و شهادت و صلاحیت ، یا راه آنان که اهل قربند و ایشان را به کمال نعمت ظاهر که قبول شریعت است و به جمال نعمت باطن که اطلاع بر اسرار حقیقت است ، آراسته و معزز و مکرم داشته اى . غیرالمغضوب علیهم نه راه آنان که کافر شدند و خشم گرفته اى بر ایشان ، یا راه جهودان که به سبب تمرد و تجاوز و معانده و قتل انبیاء و تحریف تورات بر آنان خشم گرفتى ، یا هر کس که طرف تفریط را دارد.
ولاالضالین و نه راه گمراهان ، یعنى : آنان که در طریق مختلفه و سبل منحرفه افتادند، یا راه ترسایان که به علت افراط در شاءن حضرت مسیح على نبینا و - علیه السلام - گمراه گشتند، یا هر که جانب افراط را داراست .




برچسب ها : آداب و احکام نماز