اگر نماز نباشد چه میشود؟
نماز تکیه به ثابت است و وقتی در جامعهای نماز نباشد، انسانها تکیهگاه ثابتی نخواهند داشت و مسؤولیت ناپذیر خواهند شد و این خود آغاز ناامنی است.
اساس اختلاف انسانها در "امانتداری و امانتخواهی" است. پدری را فرض کنید که ده فرزند دارد و با بدهی و طلب زیاد از دنیا رفته است. ورثه در مورد اسناد طلب هیچگونه بحثی نداشته و همه مُتّفقُ القُول هستند که باید وصول شوند، اما در مورد اسناد بدهی هر کس حرفی میزند. یکی می گوید بیخود است! دیگری می گوید از کجا معلوم که درست باشد؟ نفر بعدی می گوید هر کس طلبکار است خودش میآید.
علوم تجربی و تکنولوژی هم چون اکتسابی است و به انسان قدرت و سلطه می دهند، انسان به آن مانند اسناد طلب نگاه می کند و در آن هیچگونه اختلافی ندارد، اما اگر به انسان کفته شود که خدایی وجود دارد که همه چیزش مال اوست، چون احساس امانت داری و بدهی می کند و احساس میکند که از خود چیزی ندارد و سرایدار و بدهکاری بیش نیست، آن را نمی پذیرد!
بشر اگر بگوید که حق سرایداری را ادا نمیکند، به تمدنی میرسد که نتیجهی آن توسعه براساس عدم امنیت است و آن کوچهی بنبستی است که راه فرار ندارد! آن چه بشر را از حل مسألهی امنیت ناتوان ساخته، کنار نهادن دین و به تبع آن به کارگیری طبیعت در تمام مسایل اجتماعی و تلاش برای خاموش کردن آتش فشان فطرت و کنار گذاشتن دین از مدیریت اجتماعی است. مشکل شرق و غرب، عدم شناخت ﻋِﻠَّﺔالعِللِ بدبختیها است و در مقابل، موفقیت همهی پیامبران الهی شناخت ﻋِﻠَّﺔالعِلل و انگشت گذاشتن روی آن و آغاز نمودن کار از آن جاست. انبیا میگویند که راه دستیابی به امنیت به سان زنجیری است که با آن آب میکشند؛ اگر حلقه ای از این زنجیر پاره شود، آب کشیدن ممکن نخواهد بود. دستیابی به آب امنیت و تحصیل حیات و سعادت ابدی آن گاه میسر است که تمامی حلقههای زنجیر سالم باشند. به همین خاطر قرآن میفرماید: «مَن قَتَلَ نَفسَاً بِغَیرِ نَفسٍ أو فَسَادٍ فِی الاَرضِ، فَکَاَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً »
اگر انسان توانست خودش را با فطرت مهار کند، در او احساس مسؤولیت و امانتداری بیدار میشود و قطرهای می شود که در او امنیت به وجود آمده است. با پیوستن این قطرهها به هم، اجتماع امین تشکیل می شود؛ اجتماعی که در آن طبیعت انسان ها به وسیلهی فطرت مهار گشته است. اما اگر طبیعتِ انسان به وسیلهی فطرت مهار نشد، به امنیت دیگران تجاوز میکند و اگر عمل او با عکسالعمل مهار کنندهای از خارج روبهرو نشود، گسترش مییابد. بنابراین لازم است که در انسان مقدمات حس امانتداری تقویت شود زیرا از حس امانتداری است که امنیت ایجاد میگردد.
نماز حس امانتداری را به انسان یادآوری میکند و به او می گوید که هیچ چیزِ او متعلق به خودش نیست و دیگری صاحب اصلی است. نماز نوعی لقاءالله است و قبل از مُردنِ انسان، روابط او را با مبدأ اصلاح میکند.
سؤال این است که نماز چه اثری بر انسان میگذارد که او را امانتدار می کند و به امنیت می رساند؟ جواب این است که نماز در انسان ایجاد ثبات میکند. « اِنَّ الاِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعَاً، اِذَا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً وَ اِذَا مَسَّهُ الخَیرُ مَنُوعَاً، اِلاَّ المُصَلِّینَ، اَلَّذِینَهُم عَلَی صَلَوَتِهِم دَائِمُونَ »:"براستی که انسان سخت آزمند خلق شده است، چون صدمه ای به او رسد عجز و لابه کند و چون خیری به او رسد بخل ورزد، غیر از نماز گزاران، همان کسانی که بر نمازشان پایداری می کنند" به این معنی که در ارتباط با نماز، چون نماز انسان را متّکیِ به ثابت میکند حالت انسان در شکست و پیروزی، مواجه شدن با بدی و نیکی و زیادی و کمی، یکی میشود و اساس اقتدار انسان همین است. افتخارات به دست آمده در ایران با آن انقلاب بزرگ و هشت سال جنگ تحمیلی و در لبنان با آن همه شهادت طلبیها و مقاومتهای بزرگ، همه از برکت نماز و تکیه به ثابت است. تمدن امروز دنیا چون متکی به متغیر است، اخلاق متکی به متغیر را به وجود آورده است و انسان برای نجات از این وضعیت راهی جز روی آوردن به خدا و احکام الهی ندارد تا با ایجاد امنیت در درونِ تک تک آدمها، امنیت جامعه تأمین شود.
منبع : کتاب فلسفه نماز
محی الدین حائری شیرازی
برچسب ها :