«محراب» محل حرب است و جنگ ما چیزی جز حرب برای ترویج فرهنگ نماز نبوده و نیست، فرهنگی که در آن همة خوبی ها به نبرد زشتی ها می رود همة بت ها در هم شکسته می شود و بانگ توحید و خداپرستی گوش جان و جسم همة جهانیان را نوازش می دهد.

از همین روست که: هنگامی که علی(ع)در جنگ صفین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف کارزار مواظب وضع آفتاب بود. ابن عباس عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین، این چه کاری است؟» فرمود: «منتظر زوال هستم تا نماز بخوانیم!» ابن عباس گفت: «آیا حالا وقت نماز است با این سرگرمی به جنگ؟» فرمود: «ما چرا با ایشان می جنگیم؟ تنها به خاطر نماز با آنان نبرد می کنیم.»

از همین روست وقتی در ظهر عاشورا یکی از یاران امام حسین(ع) به حضرت از فرا رسیدن وقت نماز خبر می دهد، حضرت برای او دعا می کند که از نمازگزاران باشد؛ آنگاه در مقابل تیرهای عدو نماز اول وقت را به جا می آورد.

وقتی امام شهیدان در جلسه بسیار مهم شورای عالی دفاع، با حضور رئیس جمهوری و رئیس مجلس، و وزیر دفاع و فرمانده سپاه، وسط صحبت های مهم دربارة جنگ بلند می شود و به طرف اتاق دیگر می رود و از او می پرسند «آقا کسالتی عارض شد؟» امام با حالتی قاطع می فرمایند: «خیر، وقت نماز است!» باید فرماندهان امام نیز اول وقت به نماز بایستند، حتی اگر در هوا باشند و محل فرود در تیررس ضد انقلاب باشد. یکی از یاران شهید صیاد می گوید:

ـ در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی کوپتر. دیدم ایشان مدام به ساعت شان نگاه می کردند. علت را پرسیدم، گفتند: موقع نماز است. و همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست و اگر صلاح می دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. شهید صیاد گفت: «هیچ اشکالی ندارد، ما باید همین جا، نماز را بخوانیم.» خلبان اطاعت کرد و هلی کوپتر نشست. با آب قمقمه ای که داشتند وضو گرفتیم و نماز ظهر را همگی به امامت ایشان اقامه کردیم...

ـ از همه سو آتش می آمد... همه شهادتین را خوانده بودند. خود شهید قوچانی را خطر بیشتر تهدید می کرد؛ در اوج درگیری بود، اما فکر و حواسش همه جا کار می کرد. همین که متوجه شد، ظهر شده است، رو به بچه ها کرد و گفت: «وقت نماز است، به ترتیب نماز بخوانید.»

وقتی شهدا چنین فرهنگی را به تأسی از امام خود بنیان نهادند، ثمرة آن، چیزی جز جریان یافتن آن سنت الهی در زندگی مردم پس از شهادتشان نیست، تا جایی که مادر شهیدی با صدای فرزند شهیدش برای نماز اول وقت از خواب بلند می شود:

ـ یک شب فرزند شهیدم به خوابم آمد، در حالی که لباس سبز رنگ و خیلی زیبایی به تن داشت، کنارم آمد و بعد از احوالپرسی گفت: «مادر وقت نماز است، بیدار شو و این را بدان که من زنده ام» و به من توصیه کرد که هیچ وقت نماز را ترک نکنم. وقتی از خواب بیدار شدم، صدای اذان به گوش می رسید. (مادر شهید یدالله مریدی).

جاودانگی نام شهیدان با اذان و نماز اول وقت بر کسی پوشیده نیست و به همین خاطر است که عکس و نام و یادشان در هر مسجد و حسینیه چشمان نمازگزاران اول وقت را نوازش می دهد و روح ملکوتی آنان شاهد نماز اول وقت است. بی شک توفیق امام شهیدان و شهیدان تنها در گرو نگاه عقیدتی به دفاع مقدس و حضور به موقع در «محراب» عبودیت بوده است.

از زبان حضرت آیت الله بهجت ذکر کنم که ایشان از قول آقا سیدعلی قاضی(ره) نقل می کنند که می فرمودند: «اگر کسی نماز اول وقت خواند و به جایی نرسید، مرا لعن کند». بی جهت نیست که شهدای ما به این مهم عشق می ورزیدند و در هر شرایطی که بودند، سعی شان بر نماز اول وقت بود؛ چرا که اگر آن گونه نبودند، این گونه نمی شدند. اینکه شهدا در دلشان از هیچ کسی جز خدا ترسی نداشتند، بی سبب نبود؛ هنگامی که ایشان موقع نماز همه چیز را رها کند و به سوی خدا پناه ببرد، مطمئناً خداوند خود را در دل او جا می کند و نوری به او عطا می کند که با آن نور راه برود و ببیند و سره را از ناسره تشخیص داده و راه خود را انتخاب کند.





برچسب ها : داستانهای نماز