با آن که طی سی و نه نکته گذشته با نکات گوناگون و متنوعی پیرامون برخی فواید پزشکی نماز ، با شما همراه بوده ایم ، اما با طرح نکات سی و هشتم و سی و نهم و بحت درباره “ تعادل ناقل های عصبی ” به گستره عظیم و بی نهایت عمیقی از معارف نماز وارد شدیم که عرصه توانمندیهای این گستره حداقل تا قرنهای آینده از حیطه توانائی های متصّور برای علم بشر و دانش پزشکی خارج است . و آن همانا تاثیر خارق العاده و فوق بشری نماز در از بین بردن روحیه گناه و بیماریهای روح ، یعنی همان چیزی که در قاموس قرآن از آن با نام “ امراض قلب ” یاد شده است ـ و گفتیم که غربیان آن را با عنوان عدم تعادل ناقل های عصبی می شناسند ـ می باشد.

 

هر چند اظهار نظر در این مورد از حیطه نگاه و تخصص این حقیر سر تا پا تقصیر نگارنده سطور ، به کلی خارج است اما از آنجا که شاید برای برخی خوانندگان این مجموعه مقالات ، این نگرش پدید آمده باشد که “ نماز ” تنها پدیده ای عبودی و معنوی ، توأم با تأثیرات شگرف مادی و دنیایی از جمله روی جسم و روان انسان است ، لازم دیدم که در بعد دیگر و تنها به گونه ای اشاره وار ، از عظمت لایتناهی و قدرت و توانایی باورنکردنی “نماز ” در پیراستن انسان از “گناه ” نیز سخن بگویم.

 

به خصوص که با ارائه نکات اخیر به این دیدگاه رسیدیم که “ گناه ” نه فقط از دیدگاه دین و قرآن بلکه از دیدگاه علم و یافته های جدید دانش پزشکی ، نوعی “ بیماری ” است .

 

 

 


بنابراین اصرار ما مبنی بر این که بیماریهای روح ( گناهان ) را بعنوان مسائل پزشکی بشر بشناسیم ، نه فقط دیدگاه قرآنی و ناشی از تعصب مذهبی نویسنده است ، بلکه این موضوع یک باور عمیق علمی است که هر چه دروازه های علم بیشتر به روی انسان گشوده می گردد ، این باور عمیق بیشتر تقویت می شود.

بعنوان مثال : در تعالیم اسلامی از دروغ به عنوان یک گناه کبیره و معصیتی بزرگ یاد شده است ، و ما در مطالعات روانپزشکی به بیماریها و اختلالات گوناگونی بر می خوریم که در آنها “ دروغ گویی ” بعنوان یک علامت برجسته مطرح است .

یا “دشنام گویی ” که یک گناه محسوب می شود ، گهگاه با ابتلاء حاد برخی از اشخاص به گروهی خاص از بیماریهای روانی ، در آنها دیده می شود ( به این علامت در روانپزشکی coprolalia گفته می شود .)

پس چه بسا که ساختمان مغز و وضعیت ناقل های عصبی در اشخاص دروغگو به گونه ای باشد که آنها را به دروغگویی وا دارد یا کسانی که دشنام گویی بیمارگونه دارند بر اثر تغییرات نابهنجاری که بر اثر عوامل مختلف اعم از علل جسمی ، محیطی ، روانی ، خانوادگی و .. در دستگاه اعصاب آنها بوقوع پیوسته است ، دچار این عارضه شده اند .

در این مورد مدارک و شواهد پزشکی متعددی می توان ارائه داد ، بعنوان مثالهای دیگر بد نیست به یک بیماری عفونی مشهور موسوم به “ سیفلیس ” اشاره بکنیم که با توجه به مباحث قبلی ما در مورد شیاطین توسط نوعی از انواع شیطان موسوم به “ تروپوتما پالیدوم ” ایجاد می شود . علائم روانی و نشانه هایی که شاید بتوان آنها را بیماری روحی تلقی کرد ، در این بیماری به وفور ایجاد می شود. مثلا در مرحله سوم سیفلیس بیمار مبتلا شروع به گزافه گویی ها و دروغگویی های عجیب و غریب در مورد خود می کند ، که قبل از ابتلاء به بیماری هرگز سابقه ای از این گونه اعمال را نشان نمی داد. یا در بیماری دیگر عفونی موسوم به “ بروسلّوز ” ( تب مالت ) که ناشی از تفّوق شیطان دیگری ، درجسم انسان است ، از تظاهرات مهم بیماری وقوع حالت افسردگی شدید در فرد مبتلاست .

با این مثالها می توان به رابطه نزدیک شیاطین میکروبی ، با شیاطین دستگاه مغز و اعصاب انسان که او را به سوی بیماریهای روانی ( مثل افسردگی ) یا بیماریهای روحی ( مثل دروغگویی ) سوق می دهند ، پی برد .

بد نیست برای تفهیم بهتر مطلب مثال بسیار جالب دیگری را نیز ارائه دهیم و آن در مورد یک اختلال مشهور روانپزشکی در برخی از خانمها و بخصوص خانمهای حامله است که kleptomania نامیده می شود . در این اختلال خانم حامله ای که حتّی کوچکترین سابقه ای در انجام اعمال خلاف نداشته است به ناگاه مثلا پس از حاملگی خود تمایل بسیار شدیدی برای “ دزدی کردن ” پیدا می کند ، تا جایی که گهگاه نمی تواند در مقابل این تمایل بسیار شدید خود ، مقاومت کند و سرانجام اقدام به دزدی های عجیب و غریب می کند .

توجیه علمی این دزدی های غیر منتظره ، بروز تغییر و تحولاتی در ناقل های عصبی دستگاه اعصاب است که متاثر از تغییرات هورمونی و شیمیایی بدن در دوران بارداری می باشند و این تغییر مرموز در دستگاه اعصاب است که زن را بدون هیچ سوء سابقه ای به سمت دزدی سوق می دهد .

این قبیل مسائل شناخته شده در دانش امروز بشر همگی دلالت بر آن دارند که گناهانی که بشر مرتکب می شود همگی ناشی از تغییر و تحولاتی در دستگاه اعصاب اوست و گناهکاران و منحرفین بالذّات آدمهای بدی نیستند ، بلکه موجودات بیماری هستند که تعادل ناقل های عصبی در آنها به هم خورده است .

بدین ترتیب برآیند و نتیجه همه عواملی که آنها را در بروز گناهان و بیماریها موثر می دانند ( مثلا تربیت خانوادگی بد ، اجتماع فاسد ، و منحرف ، دوستان ناباب و .. ) همین برهم خوردن تعادل ناقل های عصبی می باشد که در طی نکات اخیر به مطالبی پیرامون آن اشاره شد .

با همین دیدگاه است که در برخی ممالک پیشرفته وقتی کسی در یک فروشگاه هنگام دزدی ، دستگیر می شود او را به جای آن که به پلیس بسپارند ، به بیمارستان روانپزشکی اعزام می کنند. در حالی که علم بشر تا زمانی که به شناسایی کامل تغییرات ناقل های عصبی مربوط به هر انحراف ( مثلا دزدی ) دست یابد و برای هر یک دارو پیشنهاد کند راه درازی را در پیش دارد و بر این اساس بیمارستانهای روانپزشکی نیز در قرون حاضر نخواهند توانست کار چندانی برای شفا بخشیدن به این قبیل بیماران ( که در واقع گنهکاران هستند ) انجام دهند .

و به همین دلیل است که آمار جرم و انحراف و جنایت روز به روز در کشورهای غربی و اقتداکنندگان به ایشان بالا می رود .

اما از آنجا که مکتب اسلام هیچ سؤال بشر را بدون پاسخ نگذاشته است در مورد نحوه درمان بیماریهای روان ( گناهان ) و ریشه کن نمودن جرم و جنایت و انحراف از جامعه نیز میتوان در رهنمودهای این مکتب روشهای متعدد پیدا کرد و با سرنهادن کامل و بدون قید و شرط به دستورات آن در راه ساختن جامعه ای به تمام معنا سالم قیام نمود.

پس وقتی که خالق انسان و هستی ، در کاملترین صحیفه ضامن خوشبختی و سعادت انسان ندا سر می دهد که : انّ الصّلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر . میتوان با قبول کامل این جمله الهی اطمینان یافت که بهترین راه مبارزه با همه بدیها و منکرات “نماز ” است .

چرا که نماز از راههای اسرارآمیز همه ناقل های عصبی بد و نامطلوب را در دستگاه اعصاب انسان مهار می کند و او را به مفهوم تعادل ناقل های عصبی نزدیک می سازد .

با مروری که در نکات پیشین این مجموعه مقالات بر فواید پزشکی نماز نمودیم و با نمونه های متعددی که از تاثیرات مثبت نماز در پیشگیری یا حتی درمان بیماریهای جسمی و روانی انسان ارائه دادیم و با توجّه به این موضوع که در نظّریات مربوط به تعادل ناقل های عصبی ، همه بیماریهای جسمی و روانی انسان به نوعی در ارتباط با تحولات ناقل های عصبی معرّفی می شوند . می توانیم به این نتیجه درخشان برسیم که نماز دارای تاثیرات غیر قابل انکاری بر ناقل های عصبی بسیار متعدد دستگاه عصبی انسان است .

بعنوان مثال دیدیم که چگونه نماز بهداشت خواب را تامین می کند و در واقع از تاثیر نامطلوب آن گروه از ناقل های عصبی که با کم و زیاد شدن خود ، اختلالات گوناگون مربوط به خواب را ایجاد می کنند جلوگیری می نماید .

یا متوجه شدیم که طهارت همراه نماز از طیف گسترده ای از بیماریهای عفونی پیشگیری می نماید . بر این اساس می توانیم قضاوت کنیم که نماز جلوی بسیاری از تغییرات نامطلوب ناقل های عصبی در دستگاه اعصاب ، که بر اثر بیماریهای عفونی حاصل می شوند ( مثل روان پریشی ناشی از سیفلیس ، افسردگی ناشی از تب مالت و .. ) را می گیرد .

یا در بعد بیماریهای روانی مختلف اعم از اضطراب ، افسردگی، وسواس ، اختلالات شخصیت و .. که دانش امروز همگی را ناشی از تغییر و تحولات نامطلوب ناقل های عصبی میداند به تاثیر گذاری نماز پرداختیم .

با عنایت به مجموعه این مباحث و با توجه به مشابهتی که بین انحرافات و گناهان با بیماریهای مختلف جسمی و روانی ، از نظر تاثیرات متقابل آنها بر دستگاه مغز و اعصاب ، قائل شدیم می توانیم به تاثیر نماز از طریق ایجاد تعادل در ناقل های عصبی در ریشه کنی بیماریهای روح یعنی همان گناهان و انحرافات ، توجه نماییم . در حقیقت ، انسان نمازگزار با بهره بردن از این فریضه نورانی خود را در مقابل همه گناهان و خطاها “ ایمن ” و “ واکسینه ” می کند .

با این که در این مورد می توان به شواهد متعدد آماری که به مقایسه میان روحیات اشخاص نمازگزار و بی نمازها پرداخته اند استناد نمود ، اما با یک نگاه کلی به مردم اطراف نیز میتوان به این نتیجه رسید که اشخاص نمازگزار نسبت به بی نمازها و “ تارک الصلوه ” ها دارای ویژگیهای برجسته اخلاقی و ارزشهای انسانی به مراتب بیشتری هستند و به این ترتیب تعادل ناقل های عصبی به درجات بیشتر در آنها برقرار است .

و این معما برای دانش پزشکی همچنان باقی اسست که نماز چگونه اثرات شگفت انگیز خود را در ریشه کنی گناه و انحراف از جامعه و در واقع مقابله با تحولات نامطلوب ناقل های عصبی به انجام می رساند .

اما ای کاش بشر دانشمند امروز هر چه زودتر متوجّه می شد که هر آن چه علم در طی مسیر پیشرفت خود بدان دست می یابد ، همان است که شکل دقیق و بی عیب و نقص آن در کاملترین مکتب دینی یعنی اسلام و بخصوص در تعبیرهای علمی پیشوایان شیعه (ع) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است .

و ای کاش انسان متوجه می شد که برای پیمودن مسیر کمال لازم نیست که دست به روی دست بگذارد و به انتظار بنشیند تا علم به کمال مطلق برسد و مثلا با تکمیل نظریات مربوط به ناقل های عصبی ، انسان را به طریقه ای جبر گونه به سعادت و آرامش و آسایش برساند ، بلکه کافی است تا دستورات انسان ساز آیین مقدس اسلام را گردن نهد و با اختیار کامل و بوسیله نماز در راه برقراری تعادل ناقل های عصبی در سرزمین وجود خود قیام کند .

در این مورد آیین مقدس اسلام و بخصوص مکتب شیعه ، نه تنها راه حلهای عملی و قدرتمندی مثل نماز را برای برقراری تعادل ناقل های عصبی ارائه داده است بلکه معصومین (ع) را بعنوان انسانهای کامل و اسوه های حسنه و مظاهر تمام عیار انسانیت معرفی نموده است .

با توجه به آنچه که گفتیم ، معصومین (ع) کسانی هستند که تعادل های عصبی به مفهوم مطلق کلمه ، در وجود مبارکشان برپاست . بدین معنی که این بزرگواران ، نه فقط در مقابل انجام هر گونه گناه و انحراف یا خطا و اشتباهی مصونیت دارند ، بلکه حتی در مقابل همه بیماریهای جسمی و روانی نیز محفوظ هستند .

در باور بشر دانشمند امروز ، برقراری کامل تعادل ناقل های عصبی در وجود هر شخص ایجاب می کند که آن شخص به مفهوم سلامت کامل دست یابد و بدین سان نه فقط از هر گونه بیماری جسمی و روانی ، بلکه از همه گناهان و انحرافات ، به دور باشد .

که این باور علمی بشر در اعتقادات فلسفی شیعه پیرامون “ انسان کامل ” و حول و حوش مفهوم “ عصمت ” تایید می گردد. به عنوان مثال “ خواجه نصیر الدین طوسی (ره) ” عالم بزرگ شیعه ، در کتاب “ تجرید الأعتقاد ” با ذکر براهین حکمی و فلسفی متعدد به اثبات رسانده است که معصومین (ع) نه فقط در مقابل کلیه گناهان و اشتباهات مصونیت کامل داشته اند ، بلکه از ابتلا به هر گونه بیماری جسمی یا روانی نیز ایمن و محفوظ بوده اند . شواهد تاریخی متعدد نیز نشانگر این موضوع است که پیامبران و امامان (ع) در زمان نبوت و یا امامتشان ، به دلیل عصمت خویش ، هرگز بیمار نمی شده اند و یا حتی در سیمای فیزیکی و ظاهری این اولیاء الهی ، کوچکترین ناهنجاری وجود نداشته است . و بدینسان ، در وفات این بزرگواران پیوسته عواملی به جز بیماری دخیل بوده است.

با این اوصاف می توان حتی علت طولانی شدن بی سابقه عمر حضرت بقیه الله امام زمان (عج ) را پیرامون این نوع نگرش علمی و فلسفی نسبت به عصمت ایشان دریافت نمود .

و این یگانه معصوم زنده در دنیا ، که قلبهای منتظر شیعیان و عاشقانش ، پیوسته در حسرت دیدار با او در طپش است همان انسان کاملی است که در انتهای مسیر حقیقی تکامل بشریت قرار دارد و همان نمازگزاری است که نماز را با همه عظمتهایش ، به مفهوم حقیقی آن ، اقامه می کند ، نمازی که تمامی اجزای آن سزاوار سلام و ثنا و ستایش ابدی است .

“ السلام علیک حین تقوم ، السلام علیک حین تقعد ، السلام علیک حین تقراء ، السلام علیک حین تصلّی ، السلام علیک حین تقّنت ، السلام علیک حین ترکع و تسجد ، السلام علیک حین تحلّل و تکبر ، السّلام علیک حین تحمد و تستغفر ، السلام علیک حین تصبح و تمسی ، السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی ” .




برچسب ها : نکات پزشکی پیرامون نماز